خانم پرستار

خدایا چه یافت آنکه تو را گم کرد و چه گم کرد آنکه تو را یافت

خانم پرستار

خدایا چه یافت آنکه تو را گم کرد و چه گم کرد آنکه تو را یافت

میلاد حضرت زینب(س) و روز پرستار مبارک! پست تبریک و خداحافظی

چرا روز میلاد حضرت زینب(س) را روز پرستار نامیدند؟

پنجم جمادی الاولی روز ولادت باسعادت بانوی قهرمان کربلا، پرچم دار نهضت پس از شهادت حسین علیه السلام، حضرت زینب کبری سلام الله علیها است. این روز را روز پرستار می نامند و علت نام گذاری این روز به نام «روز پرستار» این است که حضرت زینب پرستاری امام زمانش حضرت زین العابدین علیه السلام و دیگر بیماران و مصیبت زدگان اهل بیت را برعهده داشت، و ضمن این که رسالت مهم نگهداری و تبلیغ از نهضت حسینی را به خوبی انجام داد، از پرستاری بیمار کربلا نیز با تحمل آن همه سختی ها و ناملایمات، آنی فروگذار نبود و تا آخرین رمق، دین خود را به مکتب و رهبرش ادا کرد. درود بی پایان خداوند بر این بزرگ بانوی اسلام باد. نکته ای که لازم است به آن اشاره کنیم این است که: حیف است زینب را پرستار بیمار بخوانند زیرا پرستاری از بیمار یکی از کوچک ترین مسؤولیت های زینب(س) بود، و هر چند پرستاری وظیفه سنگین و ارزشمندی است و پرستار متعهد باید با صبر و حوصله، تحمل هر نوع ناملایمات برای انجام خدمتش بنماید و چنین کاری از عهده هر کس برنمی آید ولی با این حال مقام زینب، آن قدر والا و عظیم است که او را پرستار نهضت و انقلاب حسینی باید بنامیم، زیرا این پرستاری به مراتب مهم تر و سرنوشت سازتر از پرستاری بیمار بود. زینب(س) نقش نگهداری از قیام خون بار حسینی را بر عهده داشت که قطعا اگر او این بار را بر دوش نمی گرفت، خون حسین(ع) پایمال می شدو بسیار دشوار بود که نهضت ابی عبد الله علیه السلام به مردم اعلام و ابلاغ گردد و شاید بدون اسارت خاندان رسول الله و پیش تازی زینب کبرا(س) در رسوا نمودن هیئت حاکم، و تبلیغ او از انگیزه قیام برادرش، یزیدیان به هدف پلید خود نائل می آمدند و نام رسول الله(ص) را نه تنها از مناره های مساجد بلکه از تاریخ، پاک و محو می کردند و این بود نیت شوم آنان. و زینب با مجاهدت و قیام شجاعانه خویش در برابر زورگویان و همچنین فریب خوردگان زمانش، آن چنان از قیام حسین دفاع کرد که تا قیام رستاخیز، همانند او نه در مردان و نه در زنان، وجود ندارد و این نام جاودان و مقدس برای همیشه با عظمت و شموخ باید برده شود. زینب در پس آن مصیبت بزرگی که آن چنان بار سنگین پرچم ولایت را بر دوش گرفت و در برابر کفر و زندقه ایستاد و سخنرانی کرد و خطابه خواند و مردم را بیدار کرد و حرکت را در مردگان آغاز نمود که از آن جا حرکت توابین و دیگر حرکت های اسلامی آغاز شد و تا امروز و فردا و فرداها، آثار این حرکت عظیم زینبی، هویدا است و به برکت زینب(س) و قیام مبارکش، هم چنان بیرق های خونین عاشورا به نشانه روز انتقام مظلوم از ظالم، در سراسر جهان افراشته می شود زیرا زینب بود که پیام خونین حسین را به تمام نسل ها و عصرها رساند.[1] در اینجا نتیجه ای که می خواهیم از این مطالب بگیریم این است که علت نامگذاری روز میلاد با سعادت حضرت زینب سلام الله علیها به روز پرستار به خاطر دو وجه است: 1 – تجلیل از مقام شامخ و شخصیت والای حضرت زینب(س) است که با برگزاری این مراسم یادی از این بزرگ بانو می شود و باعث الگو سازی در جامعه می شود. 2 – تقویت روحیه زینب گونه در میان پرستاران و تقدیر و تشکر از زحمات و نقش پرارزش پرستار در جامعه.

منبع:www.hawzah.net



پی نوشت : همون طور که میدونید بیست و پنجم بهمن ماه روز ولادت حضرت زینب(س) و روز پرستاره. من از الان این روز رو تبریک میگم بهتون. مخصوصا به پرستارای عزیز! پرستاری یعنی عشق . پرستار هم یعنی عاشق ... همینه که هست و جز این نیست.

من یه بار خداحافظی کردم اما اون موقع نمیدونستم از کی باید برم سر کلاس. به خاطر همین دوباره برگشتم و چند تا هم پست گذاشتم. اما حالا دیگه میدونم از فردا باید برم. به خاطر همین امروز پست تبریک روز پرستار رو گذاشتم.

عید نوروز هم نزدیکه اونم تبریک بگم الان؟!

بذارید اونم بگم دیگه...  آغازسال 1395 رو خدمت همه ی شما عزیزان تبریک میگم البته یه ماه و نیم زودتر!

امیدوارم سالی خوش و پر از خیر و برکت برای همه ی مردم کشور عزیزم ایران باشه. دلتون شاد و لبتون خندون

دلم میخواد دوباره سوگندنامه ی پرستاری رو بذارم ولی میترسم بگید ول نمیکنه ها! (خیلی هم خوبه!) به خاطر همین خودم تنهایی میخونمش.

خداحافظتون باشه.

♡♡♡♡

شیطان : پروردگارا به عزتت سوگند تا وقتی  روح بندگانت در تنشان است، پیوسته آنان را گمراه میکنم

خداوند: به عزت و جلالم سوگند  که تا وقتی از من بخشش طلبند،  آنان را می بخشم.

از رحمت خدا نا امید نشوید  

خدایا قربون خودت و مهربونی هات ... نذار هیچ وقت ازت دور بشیم هیچ وقت ... حتی برای یه لحظه .... 

خدایا حواست  به ما باشه . ما بدون تو نابود میشیم. حتی اگه از همه ی امکانات لازم برای یه زندگی مرفه برخوردار باشیم! ممکنه نفس بکشیم اما درحقیقت  مردیم ! بدون اینکه خودمون متوجه باشیم. اونی  که تو رو داره دیگه چی میخواد؟!  اونی که تو رو نداره ،چی داره ؟!  

خدایا مواظب دل هامون باش که هرکسی رو راه ندیم به دلمون. تو دل ما رو آفریدی .  پس دل ما برای خودته.جای خودته... تو خود ما رو آفریدی پس ما هم متعلق به توییم.  حواست به ما و دلمون باشه. ای کسی که بی حساب می بخشی . جوری می بخشی که انگار هیچ گناهی نکردیم. فقط تو این جوری می بخشی ... فقط تو.

....

I can't change the direction of the wind but l can adjust my sails to always reach my destination

اعترافات من و....

خواهرم  زود از مدرسه اومده بهش میگم چرا زود اومدی؟ با خوشحالی میگه :  اخراج شدم!

میگم وا... خوش حالم هستی؟! مسخره بازی در نیار. چرا زود اومدی؟!

_باور کن اخراج شدم.

_مگه چیکار کردی؟!

_یه چیز فوق سری تو مدرسه پخش میکردم.

_چییییییی؟!

_هر چه قدر الکی  گفتم من پخش نکردم گوش نکردن.خانم معاون گفت بیا پرونده تو بدم برو. منم گرفتم اومدم.

_ چه جالب!چی پخش کردی؟!

_فوق سریه! 

مسخره بازی بسه. حالا بگو چرا زود اومدی.

_ چند بار بگم ؟! اخراج شدم.

_تبریک میگم. ان شاءالله موفقیت های بیشتر!

_مرسی

_ مرسی و زهر ماااااار. میگی چرا زود اومدی یا نه؟!

_گفتم که!

_نه.... ! مثل اینکه تو زبون خوش حالیت نمیشه. نمیگی؟!

_ فرار کردم.

_چرااااا؟!

_چون خانم داشت زیاد مشق میگفت.

_وا... یعنی هروقت خانم زیاد مشق گفت تو میخوای فرارکنی؟! این چه کاری بود. این کارت به عنوان یک نمونه ی بارز بی انضباطی تو پرونده ات ثبت میشه. 

_واقعا؟!

_نمیدونم.ولی نباید فرار کنی که...

_با بچه ها قرار گذاشتیم فرار کنیم. 

_خدا خودت و دوستانت رو شفا بده. خب میگفتین معلمتون زیاد مشق نگه. واسه چی فرار کردین.  به این میگن خروج غیر قانونی از مدرسه.میفهمی؟! تو الان قانون شکنی کردی با دوستات! 



من خودم تو کل دوران مدرسه یه بار فرار کردم.اونم پارسال بود.با کلی استرس و ترس و تپش قلب و اینا ....که دارم از مدرسه فرار میکنم. هنوزم موندم من چه طوری همچین کاری کردم. با این کارم دوستام رو هم تشویق کردم به فرار!(دیگه بدتر ) آخه از من بعیدبود همچین کاری!. ولی اونا بعداز من دسته جمعی فرار کردن معاونمون هم دنبالشون کرد!(روز بعدش با افتخار و خنده خودشون تعریف میکردن بعد معلممون میگفت کار خلاف انجام دادین خوشحال هم هستین؟ !) ولی من تنهایی و خیلی آروم و بی سروصدا! 

یه بارم یادمه اول دبیرستان بودم بهار بود میخواستیم بریم بستنی بگیریم ولی خب... تو مدرسه بودیم دیگه.

بچه ها دونه دونه سرشونو می انداختن پایین از مدرسه میرفتن بیرون بستنی میگرفتن می اومدن با خیال راحت تو مدرسه  میخوردن! همش میخواستم منم برم میگفتم نه بابا بی خیال. بعد دوباره وسوسه میشدم دوباره میگفتم نه! اگه بفهمن چییییی! نمره ی انضباطم چی! 

خلاصه آخرش پاشدم رفتم منم یه دونه بستنی خریدم دیگه !!!! 

ولی چشمتون روز بد نبینه مدیر مدرسه هم بیرون بود داشت می اومد مدرسه. شانس آوردیم ما رو ندید. ... شایدم وانمود کرد که ندیده و چشم پوشی کرد.

 نمیدونم!

یه بارم یادمه.... بی خیال دیگه. همش فکر میکنم این آخرین کار خلافیه که انجام دادم دوباره یکی دیگه یادم  میاد! هی میخوام یادم نیارم. ..! 

فکر کنید تو روز قیامت همه ی کارایی که کردیم و نکردیم یادمون میاد. کلش! 



پ.ن: شاید براتون سوال  باشه مگه قرار نبود من صبح و عصر دانشگاه  باشم پس چه جوری دارم پست میذارم. خدمتتون عرض کنم که از شنبه!



پدرم اومده خونه به خواهرم میگم : بگم از مدرسه فرار کردی ؟! میگه: بگوووووو

یه ذره پشیمون نیست از شاهکارش! خیلی جالبه. 

حد اقل من یه ذره می ترسیدم با افتخار جایی تعریف نمی کردم! به کسی نمیگفتم:بگوووووو

الان اومده میگه:  نگیا...

خواهر من  است دیگر !  چه میشود کرد!


یه دوستی هم داشتم میگفت اگه یه پامون تو مدرسه باشه یه پامون بیرون از مدرسه، این کار نیمه قانونی محسوب میشه.یادش بخیر خیلی هم باهاش صمیمی بودم.♡


بعدا نوشت: مشخص شد که خواهرم داشته سر به سر من میذاشته. معلم ها جلسه داشتن اینا زود اومدن خونه.







یه نوشیدنی مفید!

یک چغندر، یک هویج و یک سیب رو با دقت بشویید پوست اونها رو جدا کنید تکه تکه کنید ، مخلوط کنید و آب آنها را بگیرید و سریعا بنوشید.

برای خوشمزه شدنش میتونید بهش لیموی تازه هم اضافه کنید.

مانع رشد و پیشرفت سلول های سرطانی میشه از بیماری ها ی کبد و کلیه جلوگیری میکنه و ....

وقتی خانم پرستار چیزی رو پیشنهاد میکنه یعنی خوبه دیگه.

خلاصه خیییلی خوبه ولی من به علت بی حوصلگی و تنبلی نمیتونم همه ی خواصش رو براتون بنویسم!. درست کنید و میل کنید .

نوش جان!

اندکی بیشتر!

کار خودتان را انجام دهید اما نه فقط در حد وظیفه بلکه اندکی بیشتر و از روی سخاوت !

همین مقدار اندک به اندازه ی تمام کار ارزش دارد.

دین بریگز 

...

احمد شاملو:

مادرم همیشه می گوید از هر کسی به اندازه ی خودش توقع داشته باش.

از عقرب توقع ماچ و بوسه و بغل نداشته باش.

الاغ کارش جفتک انداختن است

سگ هم گاهی گاز می گیرد و گاهی دمی تکان میدهد.

گربه هم تکلیفش روشن است.

حالا تو هی بیا دستت را مچ بکن توی کوزه ی عسل و بگذار دهان آدم نانجیب

راست می گوید!

توقعت را که از آدم ها کم کنی غصه هایت هم کم میشوند.

راحت تر هم زندگی میکنی

من زندگی خودم را میکنم برایم مهم نیست چگونه قضاوت میشوم.

چاقم لاغرم قد بلندم قدکوتاهم سفیدم سبزه ام

همه به خودم مربوط است.

مهم بودن یا نبودن را فراموش کن.

روزنامه ی روز شنبه زباله ی روز یکشنبه است.

زندگی کن به شیوه ی خودت با قوانین خودت با باور ها و ایمان قلبی خودت

مردم دلشان میخواهد موضوعی برای گفت و گو داشته باشند

برایشان فرقی نمیکند چگونه هستی

هر جور که باشی حرفی برای گفتن دارند

شاد باش و از زندگی لذت ببر.

چه انتظاری از مردم داری؟؟؟؟

آن ها حتی پشت سر خدا هم حرف میزنند!