خانم پرستار

خدایا چه یافت آنکه تو را گم کرد و چه گم کرد آنکه تو را یافت

خانم پرستار

خدایا چه یافت آنکه تو را گم کرد و چه گم کرد آنکه تو را یافت

یه روز عالی!

امروز خیلی روز خوبی برای من بود. الان براتون تعریف میکنم چرا...

امروز به یقین رسیدم که اگه خدا چیز هایی رو به ما امر کرده یا ما رو از چیز هایی نهی کرده فقط و فقط به خاطر اینه که دوستمون داره.

امروز فهمیدم نباید گول ظاهر آدما رو خورد! فهمیدم که همه همونی نیستن که نشون میدن! فهمیدم که اگه رضایت خدا برای آدم مهم باشه آرامش فوق العاده ای خواهد داشت!

خدایا حداقل قبل اینکه امتحانم کنی یه خبر بده خودمو آماده کنم!

ولی خوش حالم که سربلند بیرون اومدم. دوستت دارم عزیز ترینم. مهربان خدای من همیشه مراقبم باش.

میدونم اشتباه کردم. باید از همون اول با قاطعیت برخورد میکردم تا به خودش اجازه نده هرچی تو ذهن و دل بیمارش هست رو به زبون بیاره... معذرت میخوام خدا جونم.

دیگه این اتفاق نمی افته قول میدم حواسمو بیشتر جمع کنم.

ممنونم که کمکم کردی. بازم میگم دوسسسسستت دارم

بی حوصله و کسل!

هنوز با اون چیزی که باید بشم و از خودم انتظارشو دارم کلی فاصله دارم...خیلی زیاد...

دلم میخواد یه نفر باشه که باهاش همش حرف بزنم و اون خسته نشه! خوب به حرفای من گوش بده. حتی اگه حرفام بیخود بود!!! یه نفر که همیشه حوصله ی منو داشته باشه!  بچه که بودم وقتی زیاد حرف میزدم مادرم عصبانی میشد ... منم که از رو نمی رفتم و ادامه میدادم! تازه یه مدت میگفتم هرچی گفتم تکرار کن ببینم خوب به حرفام گوش دادی یا نه... بنده خدا مادرم... عجب بچه ی سمجی بودما... الان تازه دارم درک میکنم.

دلم میخواد به همون دوست دیوونه ای که قبلا براتون گفتم زنگ بزنم و باهاش حرف بزنم. اما دلم نمیخواد مزاحمش بشم. آخه داره درس میخونه واسه کنکور ...

این دوستم همونه که همیشه حوصله ی منو داره! اون داره درس میخونه منم فعلا کار خاصی انجام نمیدم

یه حس تنبلی وحشتناکی دارم که اجازه نمیده یه کار مفید انجام بدم!  خیلی بده. 

...

هواشناسی اعلام کرد:

هوای امام مهدی(عج) را داشته باشید

خیلی تنهاست....سلامتیش صلوات

کپی این متن شرافت میخواد

از اینجا دزدیدمhttp://delnashkan28.blogfa.com

******************************************

جیگرشو داری یه چیزی بهت بگم؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
امام زمان(عج)فرمودند:


باهرگناهی که میکنی یه سیلی تو صورت من میزنی!!!


حالا هم لطف کن این متن رو کپی کن.قول میدم نه پستات خراب بشه نه

اینکه طرفدارات کم بشن.


کپی کن!


اینو از اینجا دزدیدم: http://zangetafrih844.blogfa.com


منم همه ی اینا رو از http://hardgirl00.blogfa.com/  دزدیدم به قول خودش

سری جدید تصمیم های من!

دیروز که اینترنت نداشتم یه کمی زبان خوندم. (از فواید نبود اینترنت اینه که به کار و زندگی مون میرسیم!)

دیشب تصمیم گرفتم(کلا خیلی تصمیم می گیرم!) که قهرمان زندگی خودم باشم!

یعنی کار های خوب انجام بدم. ته دلم از خودم راضی باشم ! البته مهم تر از رضایت دل رضایت خداست! پس بهتره این جوری بگم خدا از من راضی باشه که منم (دلم) از خودم راضی باشم.

دارم به خودم امیدوار میشم!

شاید دارم عاقل میشم!

دلم برای یه دوست قدیمی تنگ شده. اونم یکی مثل خودمه! یه دیوونه ی واقعی! (آدم باید دوست مناسب خودش داشته باشه. ) ولی خیلی دختر خوبیه! داره درس میخونه سال بعد داروسازی قبول بشه. براش دعا کنید به آرزوش برسه.

یاد آوری دو تا نکته

تنها راه زنی که دار و ندار آدمی را به تاراج می برد اندیشه های منفی خود اوست.


قدرش را بدان

خیلی چاق بود پای تخته که می رفت کلاس پر میشد از نجوا... تخته را که پاک میکرد بچه ها ریسه می رفتند و او باصورت گوشتالو و مهربانش فقط لبخند میزد.

آن روز معلم با تانی وارد کلاس شد. کلاس غلغله بودیکی گفت خانم اجازه؟ گلابی بازم دیر کرده و شلیک خنده کلاس را پر کرد. معلم برگشت.چشمانش پر از اشک بودآرام و بی صدا آگهی ترحیم رابر سینه ی سرد دیوار چسباند لحظاتی بعدصدای گریه ی دسته جمعی بچه ها در کلاس پیچید و جای خالی او را هیچ کس پر نکرد...