امشب بچه ها میرن اردوی راهیان نور.
منم دوست داشتم برم ولی نرفتم. امروز از سرویس هم جا موندیم که البته اگه جا نمی موندیم بازم فرقی نداشت چون که راننده اش علاقه نداشت دانشجو ها رو سوار کنه. |:
به هر حال ... امروز آخرین روز بود البته در سال 94!
بچه ها میرن اردو و ما هم اومدیم خونه.
امروز دلم میخواست برم بیرون بگردم اما ... عزیزان همش گفتن ول کن تو هم حال داری واسه چی بریم چرا بریم کجا بریم بی خیال... هیچی دیگه ... ذوق و شوق من واسه بیرون رفتن نابود شد. چه قدر دلم میخواست با فاطمه برم بیرون. ولی درس داره بهتره درسش رو بخونه. ان شاءالله تو چیزی که میخواد قبول بشه .همون جا یی هم که خودش میخواد قبول بشه. وقت واسه بیرون رفتن زیاده !