خانم پرستار

خدایا چه یافت آنکه تو را گم کرد و چه گم کرد آنکه تو را یافت

خانم پرستار

خدایا چه یافت آنکه تو را گم کرد و چه گم کرد آنکه تو را یافت

توجیه می شویم!

سلام دوستای گلم!

مثلا قرار بود پست قبلی آخرین پست باشه ولی خب اومدم بگم من امروز تو دانشگاه چه مدلی بودم.جلسه ای بود برای توجیه شدن! من باکمی تردید وارد سالن اجتماعات شدم و یه نگاه گذرا به حضار محترم ( منظورم دانشجو ها هستن) انداختم.بعد رفتم جلوو  پیش یه دختری نشستم . (چون حس کردم میتونم باهاش دوست بشم) سلام و احوال پرسی و اینا...

استاد ها اومدن صحبت کردن. راجع به تاریخچه ی پرستاری و اینکه چه زمانی وارد ایران شد... و آشنایی با دانشگاه و ... خلاصه هر چیزی که لازم بود. در آخربه  افرادی که ارشد قبول شده بودن جایزه دادن ما هم براشون دست زدیم. یکی شون هم اسم من بود. این موضوع حس خوبی برای من داشت!

بعدش با همون دوستم (به همین راحتی با هم دوست شدیم) رفتیم یه جایی که باید یه چیزی رو امضا میکردیم  مسئول اونجا همش میگفت تشریف بیارید ... بازم یه عده بیرون بودن. همش میگفت : بفرمایید داخل! بازم یه عده بیرون بودن. بازم میگفت: عزیزان بفرمایید!

همین دیگه. بعد ش رفتیم ناهار خوردیم. اونجا دو تا دختر در حین غذا خوردن داشتن می خندیدن. صورتشون سرخ شده بود بس که خندیده بودن. منم با نگاه کردن به اونا خنده ام می گرفت.

بعد از ناهار هم با همون دوستم و یه دختر دیگه که همشهری همون دوست من بودو حالا با خود منم دوست بود (اوووف این چه عبارتی بود!) رفتیم طبقات مختلف که دانشگاه رو بهتر بشناسیم که البته کاملا مشخص بود ما ترم اولی هستیم. من خودم خنده ام می گرفت حالا فکر کنید اونایی که ما رو می دیدن چه جوری داریم با تعجب این ور و اون ور رو نگاه می کنیم با خودشون چی می گفتن!

اینم بگم که از این پس من هر روز هفته دانشگاه هستم از 8 صبح تا 6 عصر....فقط پنجشنبه ها 8 تا 12 هست و جمعه هم که تعطیله.یه جورایی باید تو دانشگاه زندگی کنم.  (یا خدا.... من چهار ماه خوردم و خوابیدم چه جوری میخوام عادت کنم! یا اگه بخوام تابستون رو هم حساب کنم میشه  7 ماه!)
عیب نداره این جوری تعطیلی جمعه بهم می چسبه! چیه آدم همش بمونه خونه بیکار  باشه... (دارم به خودم دلداری میدم

یه حس عجیبی دارم. یه حسی که میگه دوران خوردن و خوابیدن و تنبلی تموم شده.

که البته کاملا واضحه! حس نمیخواد...

من کلا وقتی وارد یه محیط جدید میشم یه کم طول میکشه بهش عادت کنم. امیدوارم زود به دانشگاه عادت کنم.

ولی من که هنوزم فکر میکنم دانش آموزم!