ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
تیتراژ پایانی سریال کیمیا اونجا که میگه گاهی چنان قهر پدر از هیبتی سرشار تو
خواهر من اون هیبت رو میگه حیرت!
میگم مهشید جان دلبندم اون هیبته نه حیرت!
-مطمئنی؟!
-بله!
از بچگی وقتی یه چیزی رو اشتباه میگفت من کلی بهش می خندیدم. حق خواهری به گردنش دارم! باید بهش بخندم روحم شاد شه ! بعد اونم تمام تلاششو میکرد اون کلمه رو درست بگه تا من دیگه نتونم بهش بخندم!
الانم بهش قول دادم باهاش بالش بازی کنم! اونجوری نگاه نکنین! درسته بالای 18 سال دارم ولی کودک درونم فعاله!
آفرین به شما که کودک درونت فعاله، یادش بخیر منم با خواهرم بالشت بازی می کردم
الانم هر وقت فرصت شد می تونید بازی کنید
خخخخخخخ به خودت امیدوار مهسای من . من که دیگه 20 سالمه و مثلا میخوام خانوم معلم بشم هم کم از تو ندارم

خیلیم خوبه