ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
از وقتی که برای وبم رمز گذاشتم تعداد بازدید ها از وبلاگم کم شده. (طبیعتا) که البته اشکالی هم نداره. اینجا فقط برای اینه که من بیام یه چیزایی بگم و برم! حتی اگه کسی اونا رو نخونه ! من می نویسم که آروم بشم. مخصوصا وقتایی مثل الان که یه بغض عجیب داره دیوونه ام میکنه و من نمیدونم چه طور باید از شرش خلاص بشم!
اگه الان پارسال بود امتحانات دی ماه شروع شده بود و من داشتم امتحان میدادم.
دلم برای معلم زیست شناسی مون تنگ شده. فرا تر از وظیفه اش عمل میکرد. از سال دوم تا چهارم دبیرستان معلم ما بود. خیلی دوسش داشتم و البته هنوزم دارم.
خیلی معلم با ابهتی هم بود. ما نتونستیم یه دونه از امتحانا ی ایشونو کنسل کنیم! تو این سه سال یه بار نشد که بشه. پارسال دم عید بود که قرار بود ایشون سه فصل آخر رو از ما امتحان بگیرن. قارچ ها آغازیان و باکتری ها. ما هم نخونده بودیم. ولی کسی جرئت نداشت بگه امتحان نگیرید. همش به همدیگه نگاه میکردیم ... آخرش یکی از دوستان گفت ببخشید ما نخوندیم. یعنی نشد که بخونیم. میشه لطفا امتحان نگیرید؟
-اشکالی نداره.
-واقعا؟!
-بله. اشکالی نداره که شما نخوندید. من امتحانمو می گیرم.
-
-خب... من برگه ها رو پخش میکنم.
-
هیچی دیگه. امتحانشونو گرفتن. من یکی که برای هر سوال نیم ساعت فکر میکردم. اسم باکتری ها یادم نمی اومد ... اسم یه باکتری رو با یکی دیگه ترکیب می کردم بعد تعجب میکردم ... آخه حس میکردم همچین چیزی تو کتاب نبود. آره بابا... در این حد یادم بود بعد خط میزدم ... میگفتم خالی باشه که بهتره. بعد یهو یادم می اومد ذوق مرگ میشدم... همه همین وضعیت رو داشتن . معلم گرامی هم به نگاه میکردن و یواشکی می خندیدن. آخه رفتارامون خیلی غیر عادی بود.
یادش بخیر...
یادش بخیر
من این سه فصل آخر رو دوس داشتم
ی کتاب لقمه از نشر الگو خیلی کمکم کرد
اون زمان واسم سخت بود
ولی الان بنظرم خیلی آسون تر از بیوشیمی هستش
بله. یادش بخیر.
درس های شما خیلی سخته مسلما!
ولی شما حتما از پس همشون بر میاید . موفق باشید.ممنون از حضورتون.